سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هزار درد وبلاگی عاشقانه

نظر

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کردبه اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست من جزومو بهش دادم .بهم گفت:”متشکرممیخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم . من عاشقشم . اما… من خیلی خجالتی هستم ….. علتش رو نمیدونم تلفن زنگ زدخودش بود گریه می کرددوستش قلبش رو شکسته بود از من خواست که برم پیشش. نمیخواست تنها باشه. من هم اینکار رو کردم. وقتی کنارش نشسته بودم. تمام فکرم متوجه اون چشمهای معصومش بود. آرزو میکردم که عشقش متعلق به من باشهبعد از ساعت دیدن فیلم و خوردن بسته چیپس ، خواست بره که بخوابهروز قبل از جشن دانشگاه پیش من اومدگفت قرارم بهم خورده ، اون نمیخواد با من بیادمن با کسی قرار نداشتم. ترم گذشته ما به هم قول داده بودیم که اگه زمانی هیچکدوممون برای مراسمی پارتنر نداشتیم با هم دیگه باشیم ، درست مثل یه “خواهر و برادر” . ما هم با هم به جشن رفتیم. جشن به پایان رسید . من پشت سر اون ، کنار در خروجی ، ایستاده بودم ، تمام هوش و حواسم به اون لبخند زیبا و اون چشمان همچون کریستالش بود. آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه ، اما اون مثل من فکر نمی کرد و من این رو میدونستم ، به من گفت :”متشکرم ، شب خیلی خوبی داشتیم ” .یه روز گذشت ، سپس یک هفته ، یک سال … قبل از اینکه بتونم حرف دلم رو بزنم روز فارغ التحصیلی فرا رسید ، من به اون نگاه می کردم که درست مثل فرشته ها روی صحنه رفته بود تا مدرکش رو بگیره. میخواستم که عشقش متعلق به منباشه. اما اون به من توجهی نمی کرد ، و من اینو میدونستم ، قبل از اینکه خونه بره به سمت من اومد ، با همون لباس و کلاه فارغ التحصیلی ، با وقار خاص و آروم گفت تو بهترین داداشی دنیا هستیمیخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط “داداشی” باشم من عاشقشم . امامن خیلی خجالتی هستمعلتش رو نمیدونم نشستم روی صندلی ، صندلی ساقدوش ، اون دختره حالا داره ازدواج میکنه من دیدم که “بله” رو گفت و وارد زندگی جدیدی شد. با مرد دیگه ای ازدواج کرد. من میخواستم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون اینطوری فکر نمی کرد و من اینومیدونستم ، اما قبل از اینکه بره رو به من کرد و گفت ” تو اومدی متشکرمسالهای خیلی زیادی گذشت به تابوتی نگاه میکنم که دختری که من رو داداشی خودش میدونست توی اون خوابیده ، فقط دوستان دوران تحصیلش دور تابوت هستند ، یه نفر داره دفتر خاطراتش رو میخونه،دختری که در دوران تحصیل اون رو نوشته. این چیزی هست که اون نوشته بود:
” تمام توجهم به اون بود. آرزو میکردم که عشقش برای من باشه. اما اون توجهی به این موضوع نداشت و من اینو میدونستم. من میخواستم بهش بگم ، میخواستم که بدونه که نمی خوام فقط برای من یه داداشی باشه. من عاشقش هستم. اما …. من خجالتی ام … نمی‌دونم … همیشه آرزو داشتم که به من بگه دوستم داره.


نظر

ترانه سرا و ملودی توسطخ ود خواننده به بهترین شکل ممکن انجام شده و یه شعر بسیار زیبا نوشته شده ارنج بندی میکس و مستر همگی بر عهده شهاب اکبری دوست داشتنی و محبوب بوده که کاملا نشون داده مانند قبل از مهارت خیلی خوبی برخوردار هست گیتاریست مجتبی تقی پور و در اخرم که میثم اهنگری پروداکتر کار بوده اند

آهنگ جدید و متفاوت پرته حواسم از رایان به صورت مستقیم و با پخش انلاین در ای وان موزیک

آخه تو فرقت چیه بگو ته حرفت چیه که دلتو نمیدی
منم اینم که دیدی تو حسیو که داشتی بیخیال نمیشدی کاشکی


من تو همین یکسالم با هم چه روزایی داشتیم
هی ناز میکنه واسم منه دیوونه همش پرته حواسم
اینقد خوبه که باید یک یکدونه باشه اصلا استوره باشه
من بیدار که میشم بهت فکر میکنم تا شب
خسته نمیشم هر چی تو فکر تو باشم
منظرت میمونم نگو حلا که چی هی سر کوچه خیره به دردا شما آماده شین
هی ناز میکنه واسم منه دیوونه همش پرته حواس
اینقد خوبه که باید یک یکدونه باشه اصلا استوره باشه
هی ناز میکنه واسم منه دیوونه همش پرته حواسم
اینقد خوبه که باید یک یکدونه باشه اصلا استوره باش
هی ناز میکنه واسم منه دیوونه همش پرته حواسم
اینقد خوبه که باید یک یکدونه باشه اصلا استوره باش
تکس کامل موزیک خاص و شنیدنید والبته شاد پرته حواسم برای شما مخاطبین گرامی قرار داده شد


نظر

روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو

کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو

درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم

بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم

از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم

من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون

چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون

به جای شمع میخوام برات غمهات و آتیش بزنم

هر چی غم و غصه داری یک شبه آتیش بزنم

تو غمهات و فوت بکنی منم ستاره بیارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم

کهکشونو ستاره هاش دریاو موج و ماهیاش

بیابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش

با هفت تا آسمون پر از گلای یاس ومیخک

با ل فرشته ها و عشق و اشتیاق و پولک

عاشقتو یه قلب بی قرار و کوچک

فقط می خوان بهت بگن :.

تولدت مبارک

خواستم برایت هدیه بگیرم

گل گفت: که مرا بفرست که مظهر زیباییم

برگ گفت: که مرا بفرست که مظهر ایستادگی ام

بید گفت: که مرا بفرست که مظهر ادبم که همیشه سر به زیر دارم

به فکر فرو رفتم و

سرم را به زیر انداختم به ناگاه قلبم را دیدم

که بهترین چیز در زندگیم هست

به ناگه فریاد زدم

که قلبم را می فرستم چون

او

خود زیباست، مظهرایستادگیست